باور کن کار من نیست.. کار دل است..
دلم جایی میان نفسهایت گیر کرده است..
دلم جایی میان نفسهایت گیر کرده است..
از آش نخورده روزگار چنان دهانم سوخت..
که از ترس" آب یخ" را هم فوت می کنم..
که از ترس" آب یخ" را هم فوت می کنم..
چترم رو زود می بندم,زیر بارون میشینم..
دلم میخاد عزیزم بازم تورو ببینم...
ستاره ى قشنگم چرا نمى درخشى?
تو این شبهاى تارم نورى به من ببخشى
ستاره ى قشنگم چرا نمى درخشى?
تو این شبهاى تارم نورى به من ببخشى
نمیدانم که را دیدم که از خود میرود هوشم
عجل آهسته میگوید "مبارک باد" در گوشم
عجل آهسته میگوید "مبارک باد" در گوشم