یوسف میدانست همه ی درها بسته هستند،اما بخاطر خدا،
حتی به سوی درهای بسته دوید،
وتمام درها به رویش باز شد،اگر تمام درها برویت بسته شدند
دنبال درهای بسته بدو چون که
خدای تو و یوسف یکیست
ﻭﻗﺘﻲ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻛﺴﯽ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻧﻴﺴﺘﻲ " ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﯼ " ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﺑﮕﻴﺮﻱ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﺕ ﻋﺎﺩﺗﺶ ﺑﺪﯼ ... ﻭﻗﺘﻲ ﻣﻮﻧﺪﻧﯽ ﻧﻴﺴﺘﻲ " ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﯼ "... ﺍﺯ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺵ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﯽ ﻭ ﺑﺮﺍﺵ ﺭﻭﻳﺎ ﺑﺴﺎﺯﯼ ... ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺖ ﺑﻪ ﺑﻮﺩﻧﺶ ﺷﻚ ﺩﺍﺭﻩ " ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﯼ " " ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯽ ﻋﺸﻘﻢ .".. ﻭﻗﺘﻲ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻳﻪ ﺣﺮﻓﯽ،ﺑﺤﺜﯽ،ﺳﻨﺪﯼ، ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﻛﻪ ﺗﺮﻛﺶ ﻛﻨﯽ " ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﯼ " ﺍﺩﻋﺎﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻛﻨﯽ ... ﻭﻗﺘﻲ ﺑﻪ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻛﺴﻲ ﺗﻜﻴﻪ ﮔﺎﻩ ﺷﺪﯼ ... " ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﯼ " ﺯﻣﻴﻨﺶ ﺑﺰﻧﯽ ... ﺍﮔﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭﻭ ﻛﺮﺩﻱ ﻓﺎﺭﻍ ﺍﺯ ﺟﻨﺴﻴﻴﺘﺖ " ﻣـــــﺮﺩﯼ
تبسم شیرین عشق گوشه ای از نگاه خداست،
تنها به نگاه او می سپارمت
دلم جایی میان نفسهایت گیر کرده است..
که از ترس" آب یخ" را هم فوت می کنم..
ستاره ى قشنگم چرا نمى درخشى?
تو این شبهاى تارم نورى به من ببخشى
عجل آهسته میگوید "مبارک باد" در گوشم
تو برايم بهترين هستي ،
دنيا را نميخواهم ،
تو زندگي من هستي
اينگونه مرا نگاه نکن ،
فکر کرده اي که از نگاهت خسته ميشوم ،
نه عزيزم بيشتر از اينکه هستم عاشقت ميشوم
پس آنقدر نگاهم کن ،
تا ديوانه شوم !
هنوز در به در کوچه های خاطره ام / هنوز اسم تو مانده گوشه حنجره ام /هنوز مثل نخستین نگاه عاشق تو / در انحصار غم عشق در محاصره ام
تعداد صفحات : 4